ادامه از نوشتار پیشین
۲۱ دستور کار برای قرن ۲۱ نوشته نوح هراری
..ضروری است که بدانيم که قالب هوش مصنوعی فقط به سريع تر وهوشمندترکردن کامپيوترها مربوط نمیشود، بلکه ملهم از پيشرفتهای علوم زيستی و علوماجتماعی نيز هم هست. هر چه درک بهتری از فرآيندهای زيست شیميايی داشته باشيم که بنيان احساسات، اميال و انتخابهای انسانی هستند کامپيوترها هم بهتر میتوانند رفتار انسانی را تحليل کنند، تصميمات آنها را پيش بينی کنند و جایرانندهها، کارمندان بانک و وکلا را بگيرند.
تحقيقات در زمينههای علوم اعصاب و علم اقتصاد رفتاری طی دهههای اخسر، به محققين امکان داد تا انسانها را هک کنند و به ويژه درک بسيار بهتری از فرآينداز فرآيند تصميم گيری در مغز انسان به دست آورند. معلوم شد که هر انتخابی که انسانهامیکنند، از انتخاب غذا گرفته تا انتخاب جفت، نه ناشی از يک ارادة آزاد مرموز، بلکه حاصل محاسبة احتمالا ت در ميلياردها سلول عصبی در کسری از ثانيه اسست.
گزافه گويی در مورد »بصيرت درونی« در واقعيت همان »بازشناسی الگوها« است.رانندگان، کارمندان بانک و وکالی خوب افرادی نيستند که از بصيرتهای جادويی درزمينة ترافيک، سرمايه گذاری يا مذاکره برخوردار باشند، بلکه دارای الگوهایتکرارشوندة بازشناسی هستند، که آنها به کمک آنها سعی میکنند عابرين پيادةغير محتاط، وام گيرندگان نامناسب و کلاهبردارهای نابکار را متوقف کنند. حاصل اينتحقيقات همچنين نشان داد که الگوريتمهای زيست شيميايی مغز انسان، ازُرا هها و تجربياتی بسيار کهن، برگرفته ازدشتهای آفريقا، که اکنون منسوخ شده، تکيه میکنند، نه بر جنگل مدنی کنونی.پس تعجبی هم ندارد که رانندگان، کارمندان بانک و وکلای مجرب هم گاهی اشتباهات فاحشی میکنند.
هوش مصنوعی نمیتواند با روح انسانی برابری کند
اين بدين معنی است که هوش مصنوعی میتواند انسانهايی بيافرينند که حتی برای وظايفی که نيازمند »بصيرت« است، مناسب باشند. اگر فکر میکنيد که هوشمصنوعی میتواند در قالب مفاهيم بصيرتهای عرفانی با روح انسانی رقابت کند، این کار نشدنی و ناممکن است. اما اگر هوش مصنوعی به واقع بخواهد با شبکههای عصبی در محاسبة احتمالات و بازشناسی الگوها رقابت کند، عملی تر به نظر میرسد.
پس هوش مصنوعی چه کاری میتواند انجام دهد؟
هوش مصنوعی میتواند به طور خاص در وظايفی که نيازمند بصيرت دربارةديگران باشد بهتر عمل کند. بسياری از عرصههای شغلی، مثل رانندگی وسايل نقلیه در خيابانی پر از عابرين پياده، وام دادن به افراد ناشناس و مذاکره در يک معاملةتجاری، نيازمند توانايی ارزيابی احساسات و اميال ديگران است. آيا آن کودک میخواهد به وسط خيابان بدود؟ آيا آن مردی که کت و شلوار شيک به تن دارد،میخواهد مرا تلکه کند و ناپديد شود؟ تا زمانی که مردم گمان میکردند که احساسات و اميال توسط روح معنوی به وجود میآيند، بديهی مینمود که کامپيوترها هرگز نتوانند جای رانندهها، کارمندان بانک و وکلا را بگيرند. چطور يک کامپيوتر میتواند روح انسانی آفريده شده توسط خدا را درک کند؟
اما اگر...
اما اگرتصميم گيری در مغز انسان و کنترل احساسات و اميال به واقع چيزی بيش از الگوريتمهای زيست شيميايی نيستند، پس دليلی وجود ندارد تا فکر کنيم که کامپيوترها نتوانند اين الگوريتمها رارمزگشايی کنند و از هم اکنون اين وظايف را بهتر از انسان خردمند انجام ندهند...
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف