ادامه از نوشتار پیشین
در باره ولادیمیر نابوکوف و تقلب او در خلق کتاب لولیتا
لیشبرگ یک نویسنده المانی نوولی را در سال ۱۹۱۶ با همان نام «لولیتا» منتشر کرده بود و لولیتاى ولادیمیر نابوکوف در سال ۱۹۵۶، در نیویورک منتشر شد.
با پیداشدن اتفاقى «لولیتا»ى لیشبرگ در میان دریایى از کتاب اکنون چنین بنظر مى رسد که منبع واقعى الهام نابوکوف نیز یافته شده باشد. نابوکوف از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۷ در برلن زندگى مى کرد، همانجا که لیشبرگ بعنوان گزارشگر رادیو فعالیت داشت.
لیشبرگ در سال ۱۹۱۶ کتابى بنام «ژوکوند لعنتى» منتشر کرد که یکى از داستانهاى آن را «لولیتا» نام داده بود. بویژه همنام بودن دو داستان میشاییل مار «Maar»، منتقد سرشناس ادبى را برآن داشت تا بررسىهاى بیشترى در متن دو کتاب انجام دهد.
وى خیلى زود به این نتیجه رسید که لولیتا، قهرمان داستان، دختر نوباوه اى که در رمان نابوکوف نام آور شد، زاییده ى اندیشه ى نویسنده فراموش شده ى آلمانى، هاینس لیشبرگ است.وى در بررسى هردو رمان همانندىهاى بسیارى یافته است که به هیچ وجه نمى توان آنها را اتفاقى دانست. صرفنظر از سرآغاز هر دو داستان که همانند و همسانند، شمارى از نامهایى که در لولیتاى لیشبرگ به چشم مى خورند در داستانها و نمایشنامههاى نابوکوف نیز تکرار شده اند.
میشاییل مار، منتقد سرشناس ادبى آلمان این پرسش را مطرح مى کند، که اتفاق تا چنداندازه مى تواند همانندىهاى میان لیشبرگ و نابوکوف را پدیدآورده باشد. تنها مى توان این احتمال را داد که نابوکوف در زمانى که در برلن مى زیسته با نوول لیشبرگ آشنا شده است و پس از آن متن نوول و حتا نام نویسنده را فراموش کرده است. اما سالها پس از آن هنگام اقامت در پاریس ناگهان داستان دختر نوباوه از ضمیر ناخودآگاهش تراوش مى کند، بى آنکه به منشأ اصلى آن آگاهى داشته باشد. «لولیتا»ى دیگرى مى آفریند که در واقع همان «لولیتا»ى لیشبرگ است.
به نقل از گزار
ش پرویز حمزوى
شخصیت ناباکف یا نابوکف
اصولا وی شخصیتی انباشته از عقده دارد. برای مثال او کتاب داستایفسکی را در مقابل دانشجویان پاره میکند و اثار برتولت برشت و آلبرکامو را چرند و مزخرف و گوگول نویسنده شهیر روسی را یک آشغال نویس معرفی میکند. د حالی که یک کتاب گوگول مانند" شنل" به صدهها اثر مانند لولیتا میارزد. او بالزاک را که خالق اثری مانند " بابا گوریو " است مزخرف میداند. در حالی که این کتابهاجزو اثار جاودانه ادبیات اروپا و حتی جهان میباشد.
او در سالروز تولد داستایفسکی دهها فحش وبدگویی نثار این نویسنده کرده است. چرا؟ دلیلش مشخص است . حتی با نوشتن لولیتا کسی ناباکف یا نابوکف را نمیشناسد و خود او نیز اعتراف کرده که کسی مرا نمیشناسد و همه لولیتا را میشناسند. حالا هم که همه فهمیده اند او ایده لولیتا را کش رفته کارش سخت ترشده است.
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف